کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

ستاره آسمونی من: کیانا

ایستادن کیانا

کیانای نازم از همون روز ورود به 11 ماهگی یعنی وقتی 10 ماهش تموم شد تونست روی پاهای خودش بایسته. الان دیگه خیلی راحت دستش رو به اشیاء بلند مثل میز و مبل می گیره و بلند می شه. قربون اون پاهای کوچولوت برم! دیگه خیلی راحت هر چی روی میز و جاهای بلند باشه بر میداره و لذت می بره!!! اعتماد به نفسش هم قابل ستایشه که وقتی می ایسته می خواد دستاش رو هم آزاد کنه و به معنای واقعی بایسته اما خوب وقتی می بینه داره میفته فوری دوباره دستش رو بند می کنه! از بهترین جاهایی که دوست داره وایسته بعد از جلوی تلویزیون (موقع تماشای برنامه های مورد علاقه اش) منم!!! کیانا جونم دوست داره دستش رو به من بگیره و بلند شه! حالا دیگه موقع کار کردنم کیانا دستش به پاهای منه ...
23 مرداد 1391

باز هم خواب های شیرین

اینم دختر مامانی وقتی راحت خوابیده: کیانا - خونه مامان مریم   کیانا - خونه مامانی و آقاجون   کیانا - خونه مامان مریم اینم پای دختر مامانی وقتی راحت خوابیده کیانا - خونه خودمون ...
17 مرداد 1391

تمیزکاری های کیانا

این دختر ناز من رو ببینید: جتما داره فکر می کنه چه جوری به مامانیش توی کارها کمک کنه! اون وقت به این نتیجه می رسه که می تونه وقتی یه چیزی روی زمین ریخت مثل مامانی دستهاش رو این ور و اون ور ببره و نتیجه کارش میشه این: فقط انگار یادش رفته جارو دستی کوچولو رو هم باید توی دستهاش بگیره! ...
17 مرداد 1391

رانندگی کیانا

اینم از ژست دختر راننده مامان! بالاخره دخترم با خیال راحت هم فرمون رو گرفت هم دنده رو! آخه بیشتر وقتها من و کیانا با هم عقب ماشین می شینیم و اون بعضی وقتهایی که مسیر خیلی کوتاه باشه یا هوا گرم (به آخر خنک شدن کیانا با باد کولر ماشین) جلو می شینیم و اون موقع است که دختر و بابایی با هم سر دنده ماشین دعواشون میشه   ...
17 مرداد 1391

با تو زندگی زیباتر است

13 مرداد هفتمین سالگرد ازدواج مامان و بابایی بود که امسال از همه سالها زیباتر و دلنشین تر بود چون تو کنارمون بودی! امروز دقیقا یک ساله که به خونه جدید اومدیم. پارسال تو توی دل مامانی بودی و امسال روی پای خودت وایستادی! (بله کیانای گلم دیگه می تونه وایسته البته با کمک یه تکیه گاه!) از یمن بودن توئه که این خونه رو داریم و تمام لحظه هامون پر از آرامش شده.   ...
17 مرداد 1391

کیانا بزرگ می شود! 10 ماهگی تمام شد!

  کیانا و شیما (خونه خاله نرگس 12 تیر 91)   کیانا و شیما (خونه خاله نرگس 26 تیر 91)   کیانا و کلاه جدیدش که معمولا توی دستاشه نه روی سرش! (20 تیر 91)   تفکرات در خونه مامان مریم (24 تیر 91)   مهمونی دوستای مامانی (خونه خودمون 29 تیر 91)   مهمونی افطاری خونه خاله نرگس (5 مرداد 91)   تلاش کیانا برای روی پا ایستادن (8 مرداد 91) اینم پای کوچولوی کیانا که این روزا موقع خوابیدن توی گهواره دوست داره اینجا بذاره!!! ...
11 مرداد 1391

کیانا و عروسک های محبوبش

عروسک های بافتنی کیانا: عروسک با لباس طوسی رو دوست مامانی (مرضیه جون) برای کیانا هدیه آورده و اون یکی (لباس صورتی) رو مامانی، خودش بافته! کیانا این عروسکها رو خیلی دوست داره و حتی موقع بغل کردن هم  دوتاشون رو با خودش بلند می کنه. حالا فکر کنید من چه جوری سه تا بچه رو به یک دست بغل می کنم!! ...
11 مرداد 1391

کیانا و پویا

از برنامه های تلویزیونی محبوب کیانا "رنگین کمان" بود و هست که وقتی صدای شعر و آهنگهاش میاد کیانا سریع برمیگرده طرف تلویزیون و بیشتر وقتها هم با آهنگ دست می زنه! آهنگ برنامه "مل مل" رو هم خیلی دوست داره اما این روزها که شبکه پویانمایی افتتاح شده کیانا کلی خوشحاله چون یه سره آهنگ شاد کودکانه پخش می کنه و کیانا با ذوق و شوق اونا رو نگاه می کنه و می خنده:) از این موضوع منم خوشحالم کیانا - حیاط خونه مامانی و آقاجون ...
3 مرداد 1391
1